- ناک بزوئن
مکیدن، نوک زدن ماهی به قلاب، هق هق گریه
معنی ناک بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوشاندن
اندازه گیری مساحت زمین
سر رفتن آب و مایعات در اثر جوشیدن، جوشش چشمه
قاب بزئن
حرکت سوار، هنگامی که پاشنه ی پا به شکم اسب بزند دا اسب به
در حال جان کندن، به سکسکه افتادن
نشان کردن، با کلوخ چیزی یا کسی را هدف قرار دادن
دو پارچه را با نخ و سوزن به هم وصل کردن و کوک های درشت زدن
شاشیدن، شب ادراری، بید زدن فرش و لباس و چوب
گاز زدن
دوخت و دوز کردن با سوزن
نوعی از نشستن، با کپل روی زمین پهن شدن
شکافتن، پاره کردن برخی اشیا و اجسام
باز کردن تا سر حد امکان، باز گذاشتن
شکافتن، بریدن، پاره کردن، دو نیم ساختن
قدم برداشتن
فاسد شدن گندم
در رفتن، چاک زدن، دریدن، پاره کردن
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
نعل کردن اسب
هق هق کردن، سکسکه ی پس از گریه، ناز گریه، هق هق کردن، سکسکه ی پس از گریه، ناز گریه
مرحله ای در نمدبافی که با سعد دست بر آن ضربه زنند، به پرواز
پاشیده شدن، متلاشی
واژه ای تحقیرآمیز
پرش و جهش ماهی و غیره
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
سرکشی کردن
با سرشاخه ی درخت مرز بین مراتع را مشخص کردن، بریدن شاخ و
نوعی مجازات، دار زدن، آویزان کردن
بخیه زدن، کوک زدن
جویدن، جهیدن پرنده
به هن و هن افتادن، نفس نفس زدن
صدای تندر، رعد زدن